از مهمترین مسائل اسلام مسئله خلافت است.
خلافت پس از پیامبر صلی الله علیه و اله دچار انحراف بزرگی گردید که عمق آن شناخته نشده است.
برای شناخت بزرگی این باطل، آشنایی با آثار فاجعهبار آن لازم است.
اما فجایعی که بر غصب خلافت مترتب شده یکی دو تا نیست!
یکی از حوزههای این فاجعه، حوزه شناختی و نظری است.
البته مسلما پشت پرده واقعی غصب خلافت چیزی جز دشمنی کینه جویانه با امیرالمؤمنین نبوده و نیست. اما با این همه بخشی از پروژه نفاق، ناظر به اقناع جامعه و فریفتن افکار عمومی بوده و هست.
نمونه بارز آن استدلال نماییهایی است که در صحیفه ملعونه برای دفاع از نظریه غصب خلافت آورده شده است.
در صحیفه ملعونه غاصبین تلاش کردند برای غصب خلافت استدلال کنند و توجیه غصب را به حوزه شناخت هم بکشانند.
هر چند صحیفه ملعونه آغاز آن بود، اما این تلاشها همچنان ادامه دارد.
با تمامی تلاشهایی که در حوزه شناختی در دفاع از نظریه غصب خلافت شده است، اما هیچ گاه نزد خردمندان منصف نتوانست جایی پیدا کند. چرا که این نظریه خود یکی از مصادیق آشکار تبعیض در عقلانیت است.
روایات فراوانی مشتمل بر گلایههای تند و تلخ تشیع از نظریه غصب خلافت صادر شده است.
میز «پرتو وحی» شاخه «بزرگترين دغدغهها و تلخترين گلايههای دين» / «گلایههای تشیع در رابطه با خلافت» به این مهم میپردازد.
توضیح تبعیض در عقلانیت را در «نظریه عقلانیت فراگیر» از میز «شهر اندیشه» ببینید.